زود برگرد و بیا و ...
شاید این جمعه بیاید "شاید" باز هم جمله ما
مثل همین مصرع تکراری هر هفته ی ماست...
با همین واژه شاید که به پایان نرسیده است به پایان برسد
باز باران آمد به خودم گفتم من مرد بارانی دوران دبستان آمد
باز باران آمد ولی آن مرد نیامد که نیامد که نیامد.
حالا از خود می پرسم شاید این باران ها
همه ی مربوط به رفع عطش کام زمین بود...!!!
و اصلا هدفش آمدن مرد نبود
باز هم طاقچه ی عادت ما زندگی را که تو باشی
کمی از یاد من و ما برده ...
گل نرگس وسط باغچه ی دور حیاط دل
ما پژمرده وکسی یادش نیست
لااقل باغچه در سال دو سه بار هرس می خواهد
زیرو رو باید کرد خاک این باغچه را خاک نفس می خواهد
(صاحب یوم الفصل زود برگرد بیا)
:: موضوعات مرتبط:
دل نوشته مذهبی ,
,
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3